دسته بندی | اقتصاد |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 26 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 53 |
*مقاله درباره ی علم اقتصاد، مکتب اقتصادی و سیستم اقتصاد اسلامی*
چکیده
اقتصاد اسلامی مقولهای است که از دیرباز مورد بحث و بررسی علماء اسلامی قرار گرفته است. دانشمندان اسلامی درباره ماهیت اقتصاد اسلامی بحثهای زیادی داشتهاند و کتب و مقالات زیادی دراین زمینه به رشته تحریر درآمده است. به رغم مباحث زیاد هنوز بحثهایی حل نشده در این خصوص وجود دارد. بعضی اقتصاددانان اقتصاد اسلامی را علم اقتصاد از نوع« اقتصاد اثباتی» می دانند، در حالی که عده ای آ ن را مکتب اقتصادی « اقتصاد هنجاری » می پندارند و گروهی نیز براین عقیده اند که تفکیک علم اقتصادو مکتب اقتصادی از یکدیگر امری بی حاصل است.
در این مقاله ابتدا تعاریفی از «علم»، «مکتب» و «سیستم اقتصادی» ارائه شده است. سپس بحثهای موجود به تناسب در هر یک از این مقولات انجام شده است. و در نهایت با توجه به جامعیت دین اسلام دیدگاهی که به نظر میرسد با مجموعه اهداف وآرمانهای اسلامی نزدیکتر باشد تحت عنوان سیستم اقتصادی اسلام معرفی شده است. ویژگیهای نگرش سیستمی به اقتصاد اسلامی و نتایج مترتب بر آن بحثهای دیگری است که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
واژههای کلیدی: اقتصاد، علم، مکتب، اسلام، سیستم اقتصاد.
Economics, Economic School, and
Islamic Economic System
M. Lotfalipour, Ph.D.
The subject of Islamic economy has been discussed by Islamic scientists for a long time. Islamic authorities have made various arguments on the nature of the Islamic economy and have written a lot of books and articles. In spite of numerous arguments in the past, still remain unresolved questions in this area. Some scientists think of Islamic economic system as positive economics, while others think of it as normative economics. Still another group believe that division of economics on the basis of positive and normative economics and economic school is useless.
In this article we first define the concepts of economics, school of economic system and then arguments belonging to these terms are provided. Finally due to comprehensiveness of Islam, the Islamic economic system is introduced to match Islamic ideas and targets. Characteristics and results of systematic approach to Islamic economic system are among the issues that are considered.
Keywords: Economics, Science, School, Islam, Economic System
مقدمه
بحث درخصوص اقتصاد اسلامی بسیار زیاد است. عدهای از دانشمندان اسلامی در پی تئوریزه کردن مباحث اقتصاد اسلامی بوده و هستند. بعضی از اقتصاددانان مسلمان معتقدند که اقتصاد اسلامی از مقولات «اقتصاد دستوری» است. عدهای نیز بر اینباورند که اقتصاد اسلامی از نوع «اقتصاد اثباتی» است. بعضی دیگر بر این اعتقادند که در اقتصاد اسلامی نمیتوان مفاهیم اثباتی و دستوری را از هم تفکیک کرد. علاوه بر نظرات فوق عدهای دیگر از علمای اسلامی به نحو دیگری به مسئله نگاه میکنند گروهی بر این باورند کهاقتصاد اسلامی همان «مکتب اقتصادی» است. عده ای نیز اعتقاد دارند که اقتصاد اسلامی نوعی «سیستم اقتصادی است» و گروهی به آن با دیده مسائل اخلاقی مینگرند.این مقاله در پی آن است تا ضمن مروری خلاصه بر مفاهیم «علم»، «مکتب» و «سیستم اقتصادی» جایگاه اقتصاد اسلامی و نوع نگرش به آن را در حد توان روشن سازد.
ماهیت اقتصاد اسلامی
آیا اقتصاد اسلامی از مقولات علمی است؟ یا اینکه اقتصاد اسلامی مقولهای مکتبی یا اخلاقی است؟ و یا اقتصاداسلامی یک سیستم اقتصادی است؟ برای روشن شدن بحث لازم است هر یک از مفاهیم فوق قدری شکافته شده و مورد بحث قرار گیرند.
علم اقتصاد( اقتصاد اثباتی )
تعاریف مختلفی برای علم وجود دارد. چون در اینجا هدف بحث در مفاهیم نیست لذا به اجمال به ارائه بعضی از تعاریف می پردازیم.در یکی از تعاریف علم آمده است: علم شامل مجموعهای از قضایای کلی است که محور خاصی برای آنها لحاظ شده و هر قضیه قابل صدق و انطباق بر مصادیق متعددی است1 با این تعریف علم اقتصاد عبارت از قضایای کلی است که درخصوص پدیده های اقتصادی مصداق دارند.
تعریف دیگری علم اقتصاد را اینگونه بیان میکند. علم اقتصاد بررسیروشهایی است که بشر به وسیله پول یا بدون آن برای بکار بردن منابع کمیاب تولید به منظور تولید کالاها و خدمات در طی زمان و همچنین برای توزیع کالاها و خدمات بین افراد و گروهها در جامعه به منظور مصرف در حال و آیندهانتخاب میکند2.
دسته بندی | اقتصاد |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 11 |
*مقاله تاثیر مسایل ارزشی و اخلاقی در علم اقتصاد*
بحث در مورد تأثیر مسایل ارزشی و اخلاقی در علم اقتصاد به دهههای اول قرن بیستم برمیگردد و با ظهور اثباتگرایی منطقی در اروپا این بحث شدت مییابد بهطوری که اغلب اقتصاددانان علم اقتصاد را به دو شاخه کلی اقتصاد دستوری و اقتصاد اثباتی تقسیم میکنند و معتقدند که اقتصاد دستوری دارای بحثهای اخلاقی و ارزشی و اقتصاد اثباتی براساس واقعیتهاست و تنها اقتصاد اثباتی از نظر علمی ارزشمند میباشد. اما این اقتصاد دارای همان مبانی سیستماتیک و فکری آدام اسمیت است و نمیتواند فارغ از بحثهای متافیزیکی و ارزشی باشد. جداسازی علم اقتصاد در مبانی اجتماعی و فکری موجب شده است که این علم به صورت یک علم جهانشمول در نظرگرفته شود و نسخههای یکسان اقتصادی برای جوامع و فرهنگهای اقتصادی مختلف پیچیده شود. این بحث هم از جهت روششناسی علم و هم از جهت سیاستگذاری اقتصادی مهم است. این مقاله تلاشی در جهت باین این مطلب که علم اقتصاد دارای پایههای اخلاقی و فلسفی است و نمیتوان آن را بدون در نظر گرفتن این مبانی بررسی کرد.
زمانی میتوان از یک مکتب اقتصادی درکی درست داشته باشیم که پایههای فکری و فلسفی آن را بفهمیم و دوره تاریخی و اجتماعی ظهور آن را بشناسیم. انتقاد از دیدگاههای اقتصادی مکاتب مختلف بدون در نظر گرفتن مبانی فکر ی و اخلاقی آن مکتب، انتقادی سطحی خواهد بود و نمیتوان صرفاً با اهداف و معیارهای یک مکتب خاص دیدگاههای اقتصادی سایر مکاتب را زیر سؤال برد. اصیلترین روش نقد مکاتب اقتصادی مطابقت دادن اصول فلسفی- اخلاقی دیدگاههای اقتصادی آنها با واقعیتهای تاریخی و اجتماعی است. اما در بسیاری از نقدها در مورد این موضوع تأمل نمیشود. این مقاله با مروری کوتاه بر افکار کارل مارکس، آدام اسمیت و دیدگاههای اقتصادی اسلام نشان میدهد که بدون دریافت دقیق بینشهای فلسفی یک مکتب اقتصادی، فهم دیدگاههای اقتصادی آن به درستی امکانپذیر نخواهد بود و همانطور که افکار فلسفی و اخلاقی در شکلگیری اقتصاد مارکسی و اسلامی تأثیر دارند در شکلگیری دیدگاههای اقتصاد لیبرالیسیتی نیز مؤثرند و نمیتوان اقتصاد لیبرالیستی را فاقد اندیشههای فلسفی و اخلاق دانست.
مقدمه
شاید هیچ علمی مانند علم اقتصاد اینگونه درمعرض جدال، میان اندیشمندان خود نیست. این جدال نه تنها در مورد ظاهر نظریهها بلکه دربارة مبانی فکری، فلسفی و اخلاقی آنها نیز هست. اختلافنظر در علم اقتصاد چنان عمیق است که موجب به وجود آمدن دیدگاههای کاملاً مخالف با هم شده است. گویی که این دیدگاهها از علوم جداگانهای نشئت میگیرند ولی همگی به یک موضوع میپردازند. این اختلاف ناشی از تفاوت در نوع جهانبینی و تلقی آنها از انسان و محیط پیرامونی اوست. نوع جهانبینی و تلقی از انسان در دورانهای مختلف تاریخی و به تبع آن در مکاتب مختلف فکری تفاوت داشته و این تفاوت عاملی مهم در شکلگیری نظریههای اقتصادی متنوع بوده است. درک دقیق این نظریههای اقتصادی بدون بررسی مبانی فکری، تاریخی و اجتماعی امکانپذیر نخواهد بود. علاوه بر این، مقبولیت یک تفکر خاص در جامعه به عواملی دیگر به غیر از مطابقت با واقعیت بستگی دارد، مسایل سیاسی، ایدئولوژیک و انتظارات زمانه عوامل مهمی در مقبولیت آن به حساب میآیند.
امروز، اقتصاد لیبرالیستی به قهرمانی شکستناپذیر تبدیل شده است و سایر مکتبهای اقتصادی را براساس معیارها و اهداف خود نقد میکند و آنها را از جهت مسایل کارکردی و زیربناهای اخلاقی و ارزشی زیر سؤال میبرد و خود را منزه از هرگونه بحثهای ارزشی و اخلاقی تصور میکند. این مکتب علم اقتصاد را تنها با نام خود ثبت میکند و سایر مکتبها را با اتهام غیر علمی بودن از صحنه میراند و تا میتواند خود را به علوم ریاضی و فیزیک نزدیک میکند. پیروان سرسخت این مکتب گذشته آن را فراموش کرده و از یاد بردهاند که این مکتب زاده یک مادر فلسفی – اخلاقی و در یک بستر اجتماعی خاص بوده است. اکنون آنها مسئلة فقر را که یکی از دغدغههای آن مادر فلسفی- اخلاقی بود در مقابل داشتن نظامی کارآمد، مهارت علمی، قدرت پیشبینی زیاد و ریاضیاتزدگی نادیده میگیرند.
این مقاله خاطرنشان میکند که مکتبهای مختلف اقتصادی دارای مبانی فلسفی و اخلاقی هستند و دیدگاههای اقتصادی آنها بر پایة آن مبانی فلسفی شکل میگیرند و اقتصاد لیبرالیستی نیز از این قاعده جدا نیست، و اینکه نمیتوان با معیارها و اهداف یک مکتب اقتصادی خاص نظریههای مکاتب دیگر را بدون در نظر گرفتن مبانی فلسفی، اخلاقی و زمینههای اجتماعی و تاریخی آنها نقد کرد.
در این مقاله بهطور اختصار به مبانی دیدگاههای آدام اسمیت که متأثر از دیدگاه نیوتنی زمانه خود بود، کارل مارکس که «به کار خود به چشم طلیعه یک علم اجتماعی جدید مینگریست» (مینی 225:1375)و اقتصاد اسلامی که متأثر از جهانبینی حاکم بر شکلگیری نظریات فلسفی و علمی قبل از انقلاب علمی بود، خواهد پرداخت و در پایان نتیجهگیری خود را ارائه خواهم کرد.
مبانی فکری اقتصاد سیاسی آدام اسمیت
آدام اسمیت در واقع پایهگذار یک نظام فکری است که مبانی اصلی اقتصاد متداول امروزی را تشکیل میدهد. متفکران متعددی قبل از آدام اسمیت در مورد اقتصاد نظریهپردازی کرده بودند، اما اسمیت تنها به نظریهپردازی نپرداخت بلکه نظامی دقیق برای اقتصاد طرحریزی کرد. «دستآورد اسمیت اصل لسه فر نبود، بلکه استدلال پیگیر و سیستماتیک آن بود. اگرچه اصل مزبور در فرانسه زاده شده بود، لیکن به یک بریتانیایی نیاز داشت که آن را تا نتیجهگیری منطقیاش توسعه دهد و شالوده نظریه اقتصادی سازد» (آنیکین 1358 : 155). آدام اسمیت در عصری زندگی میکرد که «نیوتن ولایتی همپایه ارسطو» داشت. نیوتن با بلوغ فراوانش با «ایستادن بر شانه غولها» نظامی هماهنگ، ساده و متحد در حوزه امور طبیعی ایجاد کرده بود. او بر خلاف نظریه ارسطویی مبنی بر اینکه اجسام زمینی و آسمانی از قوانین متفاوتی پیروی میکنند نشان داد که قوانین حرکات زمینی و آسمانی یکسان است (کاپلستون 1375: 165). نظام نیوتن دارای خصلت زیبا و هماهنگی بود که از جهان بینیای نشئت میگرفت که بعد از انقلاب علمی تقویت شده بود. به این معنی که «طبیعت دارای نوعی هماهنگی است، این هماهنگی در نوع سادگی متجلی میشود که با درک درست قوانین طبیعت قابل دستیابی است» (برونوفسکی و مازلیش 1379 : 168). طبیعت همیشه از کوتاهترین راه میرود، طبیعت کار بیهوده نمیکند، طبیعت نه اسراف میکند و نه در ضروریات خست میورزد» (برت 1378: 30). این جهانبینی نقش مهمی در تاریخ علم دارد فقدان زیبایی و هماهنگی در نظم بطلمیوس دلیلی بود برای آنکه کوپرنیک آن نظام را رد کند. همچنین نظام نیوتنی براساس «اصول متعارف» و قضایا و قوانینی که نتیجه قیاسی این اصول متعارف هستند. توسعه یافته بود و نیوتن تأکید داشت که باید سیستم اصول متعارف با رویدادهای عالم واقع تأیید شوند (لازی 1377: 100 و 101).